موسوی یاسوجی

موسوی یاسوجی

موسوی یاسوجی

موسوی یاسوجی

ارشادات سلوکی / اهمیت استاد در سیر و سلوک عرفانی

سبحــــان | جمعه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۶:۵۸ ب.ظ

پیمودن راه خدا و طىّ مسیر عبودیّت و درمان أمراض قلبى، مشروط به مراعات ظرائف و دقائقى است که جز استاد خبیر مهیمن بر نفوس کسى نمى‌تواند از آن آگاه گردد، استاد، سیر سالک را سریع کرده و او را از وقوف در منازل و اشتغال به عجائب و شگفتى‌هاى آن باز مى‌دارد، و از برخى کریوه‌هاى صعب‌العبور که به تنهائى توان عبور از آن را ندارد عبور مى‌دهد. و سالکى که بر أساس ظنّ و گمان خود قدم در این راه بگذارد، در هیچ منزلى، از آفات و تبعات آن در أمان نیست.

لزوم استاد در سلوک
من به سر منزل عنقا نه به خود بردم راه        قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم[۱]
از أرکان مهمّ در سلوک و عرفان عملى، استاد و شیخ آگاه است و حضرت علاّمه والد رحمة‌اللـه‌علیه لزوم استاد را از مسلّمات عقل و کتاب و سنّت دانسته و در مواضع متعدّدى از «دوره‌علوم‌ومعارف‌إسلام» آن را برهانى نموده‌اند.
پیمودن راه خدا و طىّ مسیر عبودیّت و درمان أمراض قلبى، مشروط به مراعات ظرائف و دقائقى است که جز استاد خبیر مهیمن بر نفوس کسى نمى‌تواند از آن آگاه گردد، و سالکى که بر أساس ظنّ و گمان خود قدم در این راه بگذارد، در هیچ منزلى، از آفات و تبعات آن در أمان نیست.

در رساله سیروسلوک‌منسوب‌به‌بحرالعلوم میفرماید:
 راه هر کس متفاوت، و مرض هر شخص مختلف، و معرفت قدر مرض غیرمقدور، و مقدار دواء غیرمضبوط، و شناختن مرض هر شخصى مشکل، و ترتیب علاج صعب و عقبات راه بى حدّ، و کَریوه راه بى‌نهایت، و دزدان پنهانى بى‌غایت، و شناختن ایشان مستصعب.[۲]

دارویى را که طبیب إلهى و استاد خبیر براى هر کس تعیین مى‌نماید، به تناسب حال وى مى‌باشد. و لذا عدد أذکار و أوراد و برنامه‌ها و دستوراتى که علاّمه والد به تلامذه خود مى‌دادند متفاوت بود، و حتّى مجالست‌ها و مصاحبت‌هاى رفقاى سلوکى با یکدیگر منوط به نظر ایشان بود.


رفع آفات و موانع سیر، بدست استاد
گذشته از این مسأله، سالک از ابتدا که قدم در راه تهذیب‌ نفس و تطهیر آن مى‌گذارد تا آن زمان که مستعدّ و قابلِ «رقم فیض» حضرت پروردگار شود، همواره با آفات و موانعى رو به‌ رو مى‌شود که گاه او را تا مرتبه سقوط و محرومیّت أبدى از لقاء حضرت پروردگار مى‌کشاند. گاهى مبتلا به وساوس شیطان مى‌شود و گاه در چنگال تسویلات نفس أمّاره گرفتار است و گاه مغرور و فریفته به ظهورات نفس خود میگردد. در این حال تنها استاد خبیر که محیط بر طریق و أحوال سالک‌ است و بر دقائق مکر و خدعه نفس اطّلاع دارد میتواند او را از ورطه هلاکت نجات دهد. نوع بدعت‌هاى پدید آمده و ادّعاهاى بابیّت و مهدویّت، نتیجه سلوک و ریاضت و ذکرهاى بدون شیخ و استاد بوده‌ است که شخص بر أساس میل و شهوت نفس بدانها پرداخته است.[۳]


ثمرات وجود استاد در تسریع سیر سالک
مضافا بر آنچه گذشت، استاد، سیر سالک را سریع کرده و او را از وقوف در منازل و اشتغال به عجائب و شگفتى‌هاى آن باز مى‌دارد، و از برخى کریوه‌هاى صعب‌العبور که به تنهائى توان عبور از آن را ندارد عبور مى‌دهد.
و از آنجا که سینه أولیاى إلهى، منزل و مهبط علوم و أسرار إلهى است، نفس مصاحبت و مجالست با آنان انسان را در إدراک این نوع از رحمت رحیمیّه خداوند سهیم مى‌نماید، و او بر ظرائفى از علم توحید اطّلاع مى‌یابد که به تنهایى هرگز بدانها دست نخواهد یافت.
نفس عارف، چون دریاى عظیمى‌است که سالک را از تمام کدورات و آلودگى‌ها پاک میکند، و از اینجاست که بعد از همنشینى با آنان، انسان در وجود خود، علم و طهارت و انبساط روحانى خاصّى را در مى‌یابد؛ و لَنِعمَ ما قالَ الحافظُ علیهِ‌الرّحمةُ‌والرّضوان:
سمن‌بویان غبار غم چو بنشینند، بنشانند.[۴]

چنانکه گذشت پیامبر أکرم صلّى‌اللـه‌علیه‌وآله‌وسلّم در بیان أوصاف و خصائص أولیاء حقّ به أبى‌ذرّ غِفارى میفرماید:
یَجْلِسُ إلَیْهِمْ قَوْمٌ مُقَصِّرونَ مُثَقَّلونَ مِنَ الذُّنوبِ، فَلا یَقومونَ مِنْ عِنْدِهِمْ حَتَّى یَنْظُرُ اللَهُ إلَیْهِمْ فَیَرْحَمُهُمْ وَ یَغْفِرُ لَهُمْ ذُنوبَهُمْ؛ لِکَرامَتِهِمْ عَلَى اللَهِ.[۵]

«مردمانى که در طریق عبودیّت و بندگى کوتاهى کرده و پشت آنان از بارگناهان سنگین شده، با آنان مجالست و همنشینى مى‌کنند، و از نزد آنان بر نمى‌خیزند مگر اینکه خداوند از سر رأفت و مهربانى به آنان نظر انداخته و باران رحمت خود را بر این قوم گناهکار مى‌بارد، و آنان را از رین و کدورات معاصى پاک نموده و مورد آمرزش قرار مى‌دهد؛ و همه اینها به خاطر کرامت و علوّ شأنى است که این أولیاء در پیشگاه خداوند دارند.»
بارى!
مدد از خاطر رندان طلب اى دل ور نه        کار صعب‌است مبادا که خطائى بکنیم[۶]


محبّت و ارادت به استاد
عامل حرکت سالک بعد از رسیدن به استاد خبیر، همان محبّت خالص و ارادت تامّ او به استاد بوده و از لوازم این محبّت، تبعیّت محضه و بدون چون چراست. سالک در برابر استاد باید اراده و اختیار را از خود سلب کند و عبد محض باشد؛ چه این محبّت و تسلیم سالک در برابر استاد است که راه تصرّف در نفس و اصلاح آن را براى مربّى باز میکند.
و این سالک‌است که باید بذر ولایت را که استاد در زمین نفس و استعداد او کاشته، با آب محبّت و مهرورزى خالصانه آبیارى کرده و پرورش دهد تا شجره طیّبه ولایت به ثمر بنشیند.
طفیل هستى عشقند آدمىّ و پرى        ارادتى بنما تا سعادتى ببرى[۷]

حضرت علاّمه والد أفاض‌ اللـه‌ علینا من‌ برکات‌ نفسه‌ الشّریفه همواره مى‌فرمودند: «سالک باید طوق عبودیّت را به گردن انداخته و خود را نبیند. بدون طوق عبودیّت در مقابل خدا و برابر حقّ، طىّ طریق ممکن نیست. اگر خود را دید محال‌ است به هدایت حقیقى و لقاء حضرت حقّ فائز شود و حاصلى جز بدبختى و بیچارگى و هلاکت نصیب او نخواهد شد.»

عامل حرکت سالک، محبّت و ارادت به استاد
سالک بدون مرکب محبّت و ارادت کارى از پیش نمى‌برد. و لذا مرید صادق باید محبّت و ارادت خود به استاد را اثبات کند و در مواضع امتحان، سربلند گردد، تا نظر قبول و عنایت أولیاى حضرت پروردگار شامل او شود، و تنها در این‌ صورت است که میتواند از مناهل عرفان، ذوق کرده و رفته‌ رفته به کمال برسد.


شرط تأثیر ذکر، ارادت است
یکى از رفقاى سابق حضرت آقاى حدّاد مکرّر از حقیر درخواست میکرد تا واسطه شوم و حضرت علاّمه والد ایشان را در زمره شاگردان سلوکى خود درآورند. بنده درخواست ایشان را به والد معظّم منتقل نمودم، ایشان فرمودند: یکى‌ دو ماه صبر کنند.
پس از گذشت دو ماه، این آقا خواست خود را دوباره مطرح نمود. حضرت علاّمه، با اینکه ایشان طلبه نبود فرمودند: به ایشان بگوئید: کت بلندى که تا پائین زانوى ایشان را بگیرد پوشیده و شب‌کلاه نیز بر سر بگذارد. حقیر که پیام علاّمه والد را به ایشان رساندم گفت: چشم! به خیّاطى سفارش مى‌دهم تا بدوزند.

حضرت آقا فرمودند: اگر ایشان را با شب کلاه و کت بلندى که یک وجب از زانو پائین‌تر است، دیدید به من بگوئید! بعد از گذشت سه‌ ماه آن آقا را در حرم‌ مطهّر با شب‌کلاه و کت بلند دیدم، البتّه کتى که تا پائین زانوى ایشان نبود؛ لذا از بیم اینکه مبادا حضرت علاّمه والد ایشان را با حدّت و تندى از خود طرد کنند، وقتى از بنده پرسیدند خدمت ایشان إجمالاً عرض کردم: آقاجان، ایشان کت بلند پوشیده‌اند! والد معظّم تأمّلى کرده و فرمودند: باز هم صبر و تأمّل کنید! دو ماه دیگر گذشت و ایشان را دوباره دیدم و درخواست خود را دوباره تکرار کردند و گفتند: کت بلند پوشیدم و شب‌کلاه نیز بر سر گذاشتم! پس از مدّتى علاّمه والد فرمودند: به ایشان بگوئید: در سیر و سلوک، ارادت شرط است؛ شرط تأثیر ذکر إرادت است، و شما به حقیر إرادت ندارید. و بنده عین این پیغام را به ایشان رساندم.

حضرت علاّمه والد قدّس‌ اللـه‌ نفسه‌ الزّکیّه حرکت سالک از عالم طبع به قصد عالم توحید را تشبیه به حرکت کوهنوردى مى‌کردند که قصد صعود از کوه و فتح قلّه آن را دارد. آن کوهنورد، تنها أسباب و لوازم ضرورى را با خود همراه میکند، و زاد و توشه خود را کم‌ حجم أمّا پر قوّت مانند خرما و قند انتخاب میکند تا بار او سبک بوده و مانع از سیر سریع و صعود او نشود. همینطور سالکى که مى‌خواهد بر فراز عالم نور، لِواى توحید و «لا إله إلّا اللـه» را به اهتزاز در آورد نیز باید سبکبار باشد. باید علائق نفسانى و بارهاى سنگین را که جان را خسته و فرسوده ساخته و میل و اشتیاق انس با عوالم تجرّد را از انسان گرفته و او را در همین عالم زنجیر میکند رها کرده، از این وجود موهوم و مجازى و نیز از إضافاتى که در خود مى‌بیند مجرّد شود، و در برابر أوامر و نواهى حضرت پروردگار و کلمات پیامبرأکرم و أئمّه علیهم‌ الصّلوة‌ و السّلام زانو زده و خود را عبد محض ببیند.


نویسنده: آیت الله حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی
منبع: نور مجرد بخشی ازصفحه۵۵۲ تا ۵۶۸


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی